محل تبلیغات شما
پارت‌دوم»
نمیدونم چندساعت گذشته بود ،اما وقتی چشمم رو از نقاشی برداشتم و آسمون رو دیدم تعجب کردم.
ماه تو آسمون مشخص بود .فکر کنم یک ساعت دیگه هوا تاریک بشه.لابد از همین روز اول عمه مردیسی به مامانم زنگ میزنه.
نمیدونم چطوری کفشم رو پوشیدم و دوییدم تا یک وقت دیر نرسم.کل مسیر رو البته به جز تپه های خطرناک میدوییدم.بعد از یکساعت دوییدن رسیدم و یهو درو باز کردم.خونه تاریکه تاریک بود ،یادفیلم های ژانر وحشت افتادم.عمه مردیسی مثل اینکه داشت تلویزیون نگاه میکردم.سعی کردم با یک انگشت رو پاهام راه برم تا متوجه نشه دیر اومدم.سعی کردم از پله ها برم بالا
_چرا اینقدر دیر اومدی؟
هرچی دستم بود افتاد زمین .سعی کردم برشون دارم.
_متاسفم عمه نفهمیدم کی هوا تاریک شده.
_اینجا شب ها اونقدر ها امن نیست سعی کن زودتر بیای .میخواستم چنددقیقه دیگه به مادرت زنگ بزنم.
زنگ میزدی خب!
_چشم عمه من برم بالا لباس هام رو عوض کنم.
طبقه بالا چهارتا اتاق بود .یکیش انباری بود و پر از وسایل قدیمی مامانم بود داخلش.
دوتا از اتاق هاهم اتاق مهمان بود که من اتاق زیرشیروونی رو برداشتم و اون یکی اتاق که کنار انباری بود همیشه درش بسته بود،یکبار از مامان پرسیدم گفت وسایل شوهر عمه مردیسی داخلشه.
دوازده سال پیش که پنج سالم بود شوهر عمه مردیسی شب رفت بیرون و دیگه برنگشت میگفتند فرار کرده اما چندروز بعد جنازه‌اش رو از توی جنگل پیدا کردن .میگفتند کامل تیکه تیکه شده بود .وقی بزرگ شده‌ام این هارو از مامانم شنیدم که البته داشت با بابام صحبت میکرد.
بیخیال شدم رفتم داخل اتاقم.لباسام رو عوض کردم و سعی کردم که نقاشیم رو ببینم و عیب هاش رو درست کنم.انقدر صدای موسیقی خونه‌ی روبه‌رو زیاد بود که حد نداشت.خونه تم آجری داشت و فکر کنم از صدای پریدن توی آب همه تو حیاط خلوت دارن مثل ماهی شالاپ شالاپ میپرن تو استخر.
پنجره رو بستم و رفتم سراغ نقاشیم .اما یکهو متوجه شدم مداد طراحیم نیست .کل کیف رو خالی کردم  و جیب لباسم رو هم گشتم اما نبود .حالا من تو این بربیابون چطور مدادطراحی پیدا کنم.
تلاش کردم بهش فکر نکنم و برم بخوابم حداقل فردا برم رودخونه ببینم اونجا هست یا نه. 

کتاب های کتابخونه ام:)

امروز سخت و آینده ای روشن

دردی که گاهی سراغم میاد

رو ,عمه ,کنم ,اتاق ,برم ,سعی ,سعی کردم ,عمه مردیسی ,فکر کنم ,هوا تاریک ,برم بالا

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

niacdunefti osersedo golongsiver Tina's site *** اشعارعارفانه ی سحرگاهان *** حمید اس اس اس digital matlab innegimu چراغ خواب لاک پشت | اورجینال tibimenra