محل تبلیغات شما
میروی و از این شهر خراب که روزی مرکز شهر تو بود رد میشوی .
تمام ان موسیقی ها و ساختمان های زیبایی که مصالحش فقط و فقط عشق بود با رفتن تو خرابه شد.
خرابه ای که حتی خودمم نمیتوانم در ان زندگی کنم.
تو همانی بودی که حرف از صداقتی میزدی که هرگز نهان نبود.
اما وقتی در ان سو انهارا پیدا کردم بدون هیچ سخنی رفتی.
میدانستی که اشتباه است واقعا میتوانستی خرابه ای را سالم کنی.
میگفتی تمام خرابه های این دنیارا باهم میسازیم از نو ولی رفتند تمام اسمان را خرابه کرد . 
و این من بودم که تمام خرابه هارا مرحم کردم . از نو ساختم و
سازه ای که حال هیچکسی نمیتواند خرابش کند و تو توان خرابی ان را نداری.
تاوان خرابی هارا هرگز نمیدهی ولی بدان زمانی که قلبت بی دلیل مرا بخواهد من نیستم.
دیگر خبری از ان شور و هیجان برای تو نیست 
دیگر نمیتوانی در جایی نفس بکشی که من هستم 
وقتی از درد زندگی ناامید میشوی دیگر منی وجود ندارد که امیدوارت کند.
و تو میمانی و خربار سوال که هرگز نپرسیدی.
وقتی دنیایت تکراری شد دیگر سمت من نیا چون من اسباب جدیدی برای تو نیستم .
من تکراری بودن زندگیت را بر عهده خودت گزاشتم ولی هرگز درکش نکردی
من ساختم و حال اینم . شاد با دغدغه هایی که ارزش فکر کردن دارند و مرا به رویای زندگیم میرساند.
به امید دیداری که زندگیت شاد باشد .



کتاب های کتابخونه ام:)

امروز سخت و آینده ای روشن

دردی که گاهی سراغم میاد

تو ,خرابه ,ان ,تمام ,ولی ,ای ,که هرگز ,در ان ,ای که ,تمام خرابه ,از نو

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Nick's blog lyihugsayfi دست نوشته های یک ایرانی آزاد سامان مقاله گن لاغری شکم همه چی! birsciginre Cathy's game مطالعات اجتماعی معلمان اموزش پزشکی